دل نوشته های محمدرضا خوش نوای فومنی



اولین دغدغهٔ امسال من 
این است که 
امشب 
ساعت ها را 
به جلو می کشند
و من در همین ابتدای سال،
"یک ساعت" را برای دوست داشتن تو
از دست می دهم!!
فروردین را 
کوچه به کوچه میگردم به دنبالت
تا تو را از این بهار عاشقانه عیدی بگیرم
حال عجیبی دارد این روزهای من!
گیر کرده ام.
 بین "سـاعتی" که "نمیگذرد و. 
"عمـری" که به سرعت بدون تو "میگذرد"‌
MRZ


هرگز خودم را
او را
و خدا را 
نخواهم بخشید.
چرا که او رفت و من ماندم
او فراموش کرد و من
فراموش شدم
و در بازی سرنوشت ساز و رو در روی اعتماد
او برد و من
باختم.
قسمت من و او در عشق هرگز
مساوی نبود.
بانویم؛
بيا واژه ها را عوض كنيم
"روزت بخير"
ديگر حلاوتِ قبل را ندارد
بيا آرزوى ديگرى كنيم براى هم
مثلاً بگوييم
"روزت بى فكر".
به چشمهایم زل زد و گفت: "با هم درستش می‌کنیم ".
چه لذتی داشت این "با هم". حتی اگر با هم هیچ چیزی هم درست نمی‌شد، حتی اگر تمام سرمایه‌ام بر باد می‌رفت، حسی که به واژه‌ی " با هم " داشتم را با هیچ چیزی در این دنیا معاوضه نمی‌کردم.
تنها کسی که وحشت تنهایی را درک کرده باشد، می‌تواند حس من را در آن لحظات درک کند.
MRZ



خاص ترین مخاطب خاصم؛ 
دوست داشتنت موسیقی ست.
نُت به نُت عشق.
سمفونی آرامی که
همه ی تو را می بَرد .
تا مرز بوسه و آغوش.
جایی که با هر دوستت دارم.
مست می شوی.
رها.
میان زمین و آسمان ها.
شباهت تو و من هرچه بود ،
ثابت کرد 
که فصل مشترک عشق و عقل 
تنهایی ست .!
تو 
دوست داشتنی ترين 
پيچكی هستی
كه دلم می خواهد
به دست و پای زندگيم بپيچی
و مدام قد بكشی در لحظه هايم
و حالم را خوب تر كنی .
آدم نباید خودش را گم کند
نباید بگذارد الکی الکی بزرگ شود
باید یک چیزی باشد
اسمی 
حرفی
راهی
بالاخره باید یک چیزی باشد
که آدم به آن اعتقاد داشته باشد
چیزی که بغضش را دور و ور آن بترکاند
حرفش را پیش او ببرد
سفره دلش را برای او باز کند
آدم؛ تنها تنها
مگر چقدر می تواند دوام بیاورد؟
عزیز روزگارم؛
ببین چه دلبری‌ای میکنه این هَوا .
ببین چه قشنگه .
اصلاً بلده چطوری آدمو خوشگل دلتنگ‌ کنه .
یعنی آدم دلش تنگ میشه‌ ها 
ولی دلتنگیه قِلقِلکش میده ،
آدم لبخند میزنه .
هی با خودش میگه‌:
«اگه ‌الان بود ، موهاشو بهم میزدم 
تا حرصِش بگیره‌ و اونجوری نِگام کنه
بعد خندش بگیره بهم بگه " ای فَسقلیه پدرسوخته " »
هی میگه :
«اگه الان بود، قطعاً من این هَمه سَردم نبود ‌
آخه دستاش بلده بُخاری‌طور عمل کنه »
هِی میگه 
هِی میگه
هِی میگه
ولی به خودش که میاد ،
میبینه هَنوزم این هوا داره دلبری میکنه و‌ 
اونی که باید باشه نیست .
MRZ


خاص ترین مخاطب خاص زندگیم؛
این روزا دردم شده مرور خاطرات 
هوای دلم ابری شده 
بمون با دل تنهام 
نزار تنهایی اسمون زندگیم را  بارونییه کنه
بی تو تمام خاطراتم گم میشه 
بی تو دووم نمیاره دلم
 بارونی نکن زندگییمو
 بدون تو ، 
اروم نداره این دل غمزده ام 
تنهام نزار 
دلم بدجوری از تنهایی میترسه
 بمون ارومم 
دلم باش
 قراردلم باش وهوای ابری دلمو افتابی کن
خانومم؛
من ڪوله ای بر می دارم و می روم
به نا ڪجا آباد
به سرزمینی ڪه آدم هایش 
حرف هایم را بفهمند.
و آسمانش همیشه ابری باشد
تا دردها را ببارد و سبڪ شوم!
ماه بانویم؛
"دلتنگی"
مثل آتش زیر خاکستر است!
گاهی فکر میکنی تمام شده.
"اما یک دفعه"
همه ات را آتش می زند.!!!
میدانی تموم زندگیم؛
‏بعضی از کوچه ها،فقط کوچه نیستند،دفتر خاطرات یه دوره از زندگی اند
فراموشت خواهم کرد 
فقط مدت کوتاهی مهلت بده 
به اندازهٔ یک عمر 
قول میدهم زیاد طول نکشد! 
اجبار است ؛
فکر کردن هر شبم به تو !
نبودنت جلادیست که
رحمی ندارد؛
بی وقفه شکنجه ام میدهد .
جان دلم
اعتبارت پیش دلم
تنها به حضورت نیست
تو در جانم رخنه کرده ای و
من از فاصله هراسی ندارم
خدای احساسم؛
گاهی تو را کنار خود 
احساس می کنم ،       
اما چقدر دلخوشیه 
خواب ها کم است
کار من شب گردی ست.! 
می روم
در دل تاریک ترین نقطه‌ی شب
تا که در ساحلِ دریایِ خیال ؛ 
بنشینم به تماشای همان خاطره هایی که
پُر از یادِ تو است. 
در نبودت ؛ 
همه‌ی خاطره ها "شعر" شدند. 
آسمان رنگ تو را می گیرد ؛
ابر ها نام تو را می بارند ؛ 
باد ها بوی تو را می آرند.
آری ! 
در ساحل دریای خیال ؛ 
تو پُر از تکراری.! 
‌خدای روی زمینم؛
هر کسی.
به اندازه‌ی دلتنگی‌هایش.
درگیرِ شب است.
مــرگ
 یــعنـی
مَــرد بــا . . .
گــریــه
 ســیگار بکــشه .
فدای دو چشمان سیاهت؛
دوست دارم که تکرار کنم مدام .
برای دیدنت که هی دلم ضعف ‌کند .
برای همین بودنِ ساده‌ی هر روزه‌ات ،
برای خواستنت .تکرارِ تو را دوست دارم .
از تکرارِ توست که نو می‌شود دلم .
من عاشقِ همان 
"دوستت دارم" هایی هستم 
که نمی گویی! 
که با نگاهت
دلم میلرزد؛ 
که فقط میگویی
"مواظب خودت باش"
خدای کوچولوی روی زمینم آری مواظب خودت باش.
MRZ


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌


مگر می‌‌شود تو دوست داشتن بلد باشی‌ و 
من تنها سفر کنم
تنها عکس بگیرم
تنها قدم بزنم
حتی تنها با خودم حرف بزنم
و من چقدر دلم می‌‌خواهد
یک نفر همیشه
دلش برایم تنگ شود.
هوایِ عاشقی با تو،
مثلِ بهار های گیلان 
غیرِ قابل پیش بینی است؛
گاه ابری است
گاه بارانی 
و گاه طوفانی 
آنقدر نوسان دارد.
که با آفتابی شدنِ آسمان
باید ذوق کرد! 
درست مثلِ لبخند های کمیابِ تو،
بعد از چند روز دلگیری.!
هر شب دلم بهانه‌ی تو.
هیچ 
بگذریم!
امشب دلم دوباره تو را.
هیچ
شب بخیر!
MRZ


همه چیز از عطرها شروع میشود، از رایحه ها. مثل عطر معشوق جامانده روی پیرهنی که او دوستش دارد مثل بوییدن پیرهنت قبل از خواب شیرین آخر شب مثل لبخند اول صبح ات که مدیون رایحه ی همان پیرهنی مثل مکدر شدن خاطرت با پر کشیدن عطرش مثل عبور رهگذری غریبه با بوی عطری آشنا مثل پرت شدن در اقیانوس خاطراتی که قرار بود برای همیشه متروکه بماند.
باور کن همه چیز از عطرها شروع میشود، از رایحه ها.
MRZ


خواستنت نواری‌ست
گیر کرده بر ضبط دلم
فقط تکرار می‌کند:
دوستت دارم، دوستت دارم 
دوستت دارم، دوستت دارم.
یک حرفهایی می ماند بیخ گلوی آدم
می ماند و فریاد هم نمی شود
می ماند و بغض هم نمی شود
بغض یواشکی حتی
بغض آخرِ شب توی رختخواب که اشک شود آرام
می ماند بیخ گلوی آدم، هیچ چیزی نمی شود اصلا
می ماند و یک خنده هایی را، یک لذتهایی را کمرنگ می کند
می ماند و سایه می اندازد روی هر چه بعد از این…
باران
میراث خانوادگی ما بود
کوچک که بودم
از سقف خانه ی ما میچکید
بزرگ که شدم
از
”چشمانم
تو را
به آغوش می کشم
و نفسم به پرنده ای سرخ می ماند
که در آسمان طلایی گیسوانت
به پرواز درآمده است .
برای فراموشی تو
هیچ راهی وجود ندارد
خودم را
به هر راهی که می زنم
روزی با تو رفته بودم…
MRZ


برای تو
در اوجِ عاشقانه
"خاص"
 نیستم.
ولی
همین منِ 
"معمولی"
عجیب دوستت دارم.
بوته های دلتـنگــی ِ من 
نه آب می خواهد!!
و نه حـتئ آفـتــــاب
بوته های دلتنگی من
فقط کمی نگاه می خواهد
آن هم از همانهایی 
که سرزمین ِیخ بسته ی قلبم را
با هر یک نگاهِ عاشقانه اش 
پر از عشق کند.
و پراز دوستت دارم کند 
برای تو.
MRZ


ساعت صفر عاشقی
۵شنبه ۹۸.۰۱.۲۹
من همانم که زِ هر خاطره‌ات
     شب به شب   
مرگ بغل میگیرم.
باران
که می زند
دلم هوایی می شود
بی تاب و بی قرار
این خیابانهای تن شسته
رد گام های
ما را می جوید
اینجا که منم
هوای شهر
عطر بودنت را کم دارد .
در خیابان های شب.
دیگر جایی برای قدم هایم.
نمانده است زیرا که 
چشمانت.
گستره ی شب را.
ربوده است.
تـو لیلی نیستی 
مـن اما
مجنـون حرف‌هات می‌شوم
دیوانه ي دست‌هات
مبهـوت خنده‌هات
گل قشنڪَم
شیـرین نیستی
ولی من
صخــره‌هاي شب را
آنقـدر می‌تراشـم
تا خورشیـدم طلـوع ڪند
و تــو در آغوشـم بخنــدي.
قبل از آمدن اردیبهشت 
تو زود تر بیا 
حیف است ماه ماه ِ بهشت باشدو 
بی عیش باشیم 
بی یار باشیم، بی هم باشیم 
حیف است بهار باشد و از هم دور باشیم 
MRZ


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

سامانه اختصاصی مهندس بابک اسفندیاری آب حیات Albert من های پرت و چرت دلنوشت املاک منطقه 22 قلم واندیشه سامانه همکاری در فروش دیجی استور سایت موسیقی ارزشی